انجمن علمی گروه مخابرات (گرایش سوئیچ) | ||
|
سبکهاي مينياتور کمتر طنزپردازي را سراغ داريم که براي سالهاي سال در قالب يک شخصيت ثابت و بدون تغيير باقي مانده باشد، البته مقصودمان اين نيست که چاپلين در داشتن چنين مولفهاي بيهمتاست چرا که هنرمندان همعصر او مانند «باستر کيتون»، «هارولد لويد»، «برادران مارکس» و «لورل و هاردي» هم از همين روش پيروي کردند اما بايد اعتراف کنيم که چاپلين در اين مسير، پيشگام و متفاوت بوده است. بهنحويکه ساخت و پرداخت شخصيت يک «ولگرد» بيخانمان که حتي از داشتن نام و نشان هم محروم است و در عين حال پاکي، معصوميت، خوشقلبي و نوعدوستي از صفات بارز او بهشمار ميروند اولين مولفه و بزرگترين موفقيت هنري چاپلين در نمايش کمدي بوده است. ولگرد خوشقلبي که نماينده بخشي از جامعه است، بخشي که در دوران او و در تمام زمانهاي پيش و پس از او وجود داشته است. با اين حال ولگرد داستان چاپلين مثل بقيه ولگردها نيست، او به جامعه اطرافش بيتفاوت نبوده و در زمانهاي مقتضي به کمک افراد نيازمند، زنان و کودکان بيپناه ميشتابد، با آن قامت کوچک و ظاهر پر از بلاهتش در مقابل آدمهاي گردن کلفت زورگو قد علم ميکند و در موارد بسياري دست به فداکاري هم ميزند، گاهي با زرنگيهايش بيننده را به خنده واميدارد و گاهي با نگاه غمگين و مايوسانهاش چشمهاي بيننده را خيس ميکند. چاپلين با شخصيت ولگرد، تلخيهاي زمانهاي را که در آن زندگي کرده است به تصوير ميکشد و با نگاهي طنزآلود، اين تلخيها را قابل تحمل ميکند.
تکيه بر يک داستان تمام عيار
در آثار چاپلين، موقعيتهاي طنزآلود و کميک نه از لودگيهاي لحظهاي ساخته ميشدند و نه از گفتوگوهاي کميک، چراکه در آن دوران به سبب صامت بودن سينما، اساسا امکان استفاده از ديالوگهاي طنز فراهم نبود و اين هنر چاپلين بود که با تکيه بر فيلمنامه و داستان، موفق به خلق موقعيتهاي طنزآلود ميشد و جالبتر اينکه ضرباهنگ کميک و طنزآلود در آثار چاپلين حتي لحظهاي از حرکت بازنميايستد و از ابتدا تا انتهاي فيلم ادامه دارد. نقش مهم و کليدي ولگرد خوشقلب و سادهلوح چاپلين در تمام آثار او بهروشني پيداست اما همه بر اين نکته تاکيد دارند که اگر سير محکم و منسجم داستانهاي مخلوق قلم چاپلين نبود، شخصيت ولگرد پس از گذشت سالهاي طولاني تکراري ميشد و چيزي از آن در يادها باقي نميماند.
حرفهايي براي گفتن
پس از گذشت چندين دهه و در مواردي نزديک به يک قرن از نمايش آثار چاپلين، بسياري از فيلمهاي بلند و کوتاه اين هنرمند، بيانکننده دردها و مشکلاتي است که بشر از گذشته تا به امروز درگير آنها بوده است، اگر تمامي آثار چاپلين را زير و رو کنيم، به زحمت ميتوان فيلمي را پيدا کرد که بينندهاش را بخنداند ولي براي لحظاتي او را به فکر فرو نبرد. از فيلم «پسربچه» گرفته تا «ديکتاتور بزرگ» همه آثار اين هنرمند بيانکننده دردهايي از اجتماع، در زمانهاي بودهاند که آن درد در اوج خود قرار داشته است. حرص و طمع و فقر در دوران رکود اقتصادي پس از جنگ جهاني اول، زندگي ماشيني و اختلاف طبقاتي و خطر بزرگ ديکتاتوري در ميانه قرن بيستم، همه و همه مسائلي بودند که آثار چاپلين به آنها پرداختهاند و از روشنفکران و محققان گرفته تا مردم کوچه و بازار را در تمام ادوار تاريخي به فکر فرو برده است و اين يکي از بزرگترين تفاوتهاي سينماي طنز او با بسياري از کمديسازان امروزي است؛ طنز تلخ چاپلين مردم را به انديشيدن درباره دردهاي جامعه پيش ميبرد و فکاهه کمديسازان امروزي همانند مخدري، بينندگان را تنها براي ساعتي از انديشيدن به مشکلات خود و جامعه رها ميکند.
سبک فيلمسازي استاد
چاپلين در فيلمهاي اولي که خودش ساخت از فضاي کمدي جسمي و ژستهاي اغراق شده که در آن زمان رايج بود؛ استفاده ميکرد. اما بعدها به شيوهاي شخصيتر دست پيدا کرد که حاصل هنر و نبوغ خودش بود. تا قبل از ساخت فيلمهاي ناطق مانند «ديکتاتور بزرگ» در سال ۱۹۴۰، او هيچ وقت يک فيلمنامه کامل در اختيار نداشته است. روش چاپلين اينگونه بود که ابتدا طرحي در ذهنش پرورانده ميشد و بر اساس آنچه ارائه ميکرد با او قرارداد بسته ميشد و در اين مسير او ميتوانست آزادانه بنويسد و خودش کارگردان فيلم باشد. بعد چاپلين گروه همکاري خود را تشکيل ميداد و محيط داستان و شخصيتهاي آن را ميساخت و تقريبا در طول فيلم بود که ابتکارها و ظرافتهاي داستان به ذهناش ميرسيد و آنها را به طرح خود اضافه ميکرد. روش فيلمسازي يکتاي چاپلين تنها پس از مرگاش شناخته شد، زماني که صحنههاي بريده شده فيلمها و خروجيهاي نهايي آنهابهوسيله گروه بريتانيايي «مستند چاپلين ناشناخته» در سال ۱۹۸۳ بررسي شد. به همين دلايل، ساخت يک فيلم براي چاپلين نسبت به رقيبانش زمان بيشتري ميگرفت. دليل ديگر آن اين بود که چاپلين کارگردان بسيار دقيقي بود و اصرارداشت که هنرپيشهها دقيقا همان گونه بازي کنند که منظور اوست و اصلا هم براي او مهم نبود که چقدر طول بکشد تا بتواند بازي مورد نظرش را از هنرپيشه بگيرد.
ولگرد خلق ميشود
چاپلين در مورد خلق شخصيت ولگرد مينويسد: «من هيچايدهاي درباره چهرهپردازي و لباسم نداشتم. لباس فيلم اولم را دوست نداشتم. در راه اتاق پرو لباس به اين نتيجه رسيدم که شلوار بگي گشاد، کفشهاي بزرگ و کلاهي خاص بپوشم. ميخواستم همه چيز با هم در تضاد باشد. کتي تنگ و کلاهي کوچک و کفشي بزرگ. نميدانستم بايد پير به نظر بيايم يا جوان؟ اما وقتي ياد حرف کارگردان افتادم که ميخواست کمي بزرگتر از آنچه هستم به نظر برسم، يک سبيل هم اضافه کردم. نميدانستم بايد چه شخصيتي داشته باشم، اما زماني که لباسها را پوشيدم، خود لباسها احساسي به من داد که شخصيت را ديدم. آغاز به شناختنش کردم و زماني که به روي صحنه ميرفتم، کاملا متولد شده بود.»
چاپلين عليه کيتون
فيلمهاي چاپلين با آن فضاهاي سرخوشانه و سبک ملودرام و چهره گرم و سمپاتيک ولگرد، بيش از همه باسبک «باستر کيتون» مشهور بهصورت سنگي که هيچ حسي از صورتش به بيننده منتقل نميشد در تعارض بود. چاپلين بيشتر مورد توجه عوام بود در حالي که سبک سرد کيتون از ديد منتقدان هنرمندانهتر تلقي ميشد اما اين رقابتي است که بيشتر بين طرفداران اين دوسبک در جريان است وگرنه کيتون در سرگذشت خود از چاپلين با نام بزرگترين طنزپرداز که تابه حال زندگي کرده ياد کرده است و چاپلين هم متقابلا در سال 1925 از او در اتحاديه بازيگران تقدير کرد. منبع : خراسان نظرات شما عزیزان: موضوعات مرتبط: برچسبها: |
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |